بغض در قفس …
1 اردیبهشت 1404
ماندن به شوق لحظه ی دیدار،دیدنی است
ناز پرنده بر سردیوار ،دیدنی است
تنهایی و سکوت و غم و غربت و غروب
چشمی پر از ترانه ی غم بار دیدنی است
وقتی صدای ابر به پاییز می رسد
آن جا،شکوه گریه ی رگبار دیدنی است
هر چند خواندنی است کتاب دلم ولی
غم نامه های این دل خونبار دیدنی است
آن چشم های ساکت عاشق کش نجیب
وقتی که مملو است از اسرار ،دیدنی است
دیوارهای نازک قلبم شکسته اند
این تکه های زخمی آوار،دیدنی است
من بغض یک پرنده ی در حبس مانده ام
آزادی ام به دست تو بسیار دیدنی است
در روزهای درهم و بی رحم و بی وفا
ماندن به پای عشق وفادار ،دیدنی است
لیلا-زمستان88
Posted in غزل